سلام
درمورد گفتمان پیامکی شما و اون دختر خانم اظهار نظر کنم درسته؟
سام گرامی جزء و کل بودن مسائل رو یک بار سال سوم راهنمایی توی درس آمادگی دفاعی یا گرفتیم ( درس ۴ پدافند عامل و کل ) و ( درس ۵ پدافند غیر عامل وجز ) یه مرتبه هم توی دوران دبیرستان
واین یعنی هر موضوعی دو جنبه داره
من ابتدا گفتمان شما رو از جنبه کلی به بحث میزارم
ایشون میخواسته واکنش شمارو و میزان حساسیت شما رو نسبت به خودش ارزیابی کنه
به این صورت که آیا شما نگران میشین چرا ؟ ایشون روزای خوبی نداره
کلا میخواسته واکنش شما رو احساسات شما رو نسبت به خودش ارزیابی کنه
اما سام گرامی این گفتمان یک حالت جزئی هم داره ! که باید بهش توجه کرد
گفتین پدرش دو همسر داره ! این یعنی چی ؟ کاملا واضحه فارغ از هیچ تنش و ناراحتی این اتفاق نیوفتاده !
ممکنه این دختر خانم واقعا دچار مشکلاتیه که در جریان این مشکلات دچار ناراحتی های روحی و روانی شده !
و علاوه بر این که قصد ارزیابی احساسات شما رو داشته واقعا مشکلی هم در بین هست !
دقت کن سام عزیز قبلا بهتون گفتم علاقه ایشون با توجه به حرفایی که به شما زده بود ( دوهمسری پدرش ) ممکنه علاقه از ( دیدگاه حمایتی ) باشه چراشو هم گفتم !
الان هم این حرفو زده که مسلما وا کنش هر مخاطبی در برابر این دست صحبت ها واکنش حمایتی هستش
من نمیگم شما رو دوست نداره ! اما از بین گروه بندی علاقه هایی که قبلا بهتون گفتم ایشون نزدیک ترین حالات رو با علاقه از دیدگاه حمایتی داره
من نمیگم این علاقه خوب نیست اما علاقه ی لازم برای پیوند زناشویی هم نیست !
باید تجزیه و تحلیل و بررسی رفتارشو بالا ببری و سعی کنی حرکت هاشو برای خودت آنالیز کنی
من به نظرم شما دچار عدم خودآگاهی از خواسته هات در زمینه ازدواج هستی وهمینه که باعث میشه هرکسی با برخورد های خاص و نسبتا احساسی میتونه شما رو مردد کنه آیا همون کیس مناسبه یا خیر ! چرا ؟ چون با خودتون به نتیجه نهایی نرسیدین که چه کسی کیس مناسب برای شما ست
اینکه میگی میخوام با کسی ازدواج کنم که اولین عشق زندگیش باشم یا اولین مرد زندگیش باشم یکم بیشتر دربارش توضیح میدم
منم یه زمانی دقیقا همین حسو داشتم و واقعا زندگی برام جهنم شده بود که چرا همچین مردی وجود نداره به دلیل اینکه تو محیط دانشگاه بالاخره این مسایل به راحتی دیده میشد
ببین به هر کسی یک خصلت خیلی تاپ و پررنگ داده شده که به طور واضح اون خصلتو بروز میده مثلا یه نفر خیلی مهربونه یکی صادقه یکی دستو دلبازه یکی بامعرفته یکی با گذشته یکی خیلی خوشکله ، خوش هیکله خوش صداس قدبلنده خلاصه همین خصلت باعث میشه که هر کسی بسته به نقطه ضعفش یا ملاکش به صورت ناخودگاه جذب این خصلت بشه و شاید دردرون خودشون این حس عاشق شدن درشون ایجاد بشه . و برای همه ممکنه این حالت ایجاد بشه مگر اینکه تو یه جزیره ای زندگی کنه که هیچ انسانی وجود نداشته باشه . اما اینجا چیزی که مهمه اینه که فرد بتونه بر احساسش غلبه کنه و ببینه چی صلاحشه آیا مثلن این ظاهر زیبا تضمین کننده ی خوشبختی و دوام زندگیشه یا نه؟ ایا این پول و ثروت تضمین کننده وفاداری هست ؟ و اگر فرد بتونه بتونه بر نفسش غلبه کنه و ببینه چی به صلاحشه و به گناه الوده نشه و بسته به اون انتخابی که میکنه بهش وفادار بمونه و مسولیت انتخابشو برعهده بگیره این هست که مهمه . وگرنه هستن افرادی که ندیده و نشناخته با اولین مردی که اشنا میشن ازدواج میکنن ولی وقتی وارد جامعه میشن و با افراد دیگه اشنا میشن حسرت میخورن که چرا همچین انتخابی داشتن .
پس به نظرم انتخابتو براین بزار که این دختری که انتخاب میکنی چقدر روی انتخابش اگاهی داره چقدر انسان ها رو میشناسه و احساسی تصمیم نمیگیره ( و البته نظر شخصی من اینه که گذشته فرد هم مهمه که نباید وارد رابطه ی گناه و غیر اصولی شده باشه)
و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...
دقیقا شبیه این مورد رو دیدم
یعنی دختری که پیام این مدلی واسه یه پسر فرستاده بود
البته اون دختر بک گراند هیچ رابطه ای با اون پسر نداشت و همین چیزا رو نوشته بود و بعدا هم معلوم شد هیچ احساسی به اون پسر نداشته
اما قضیه شما فرق میکنه
شماها بهرحال وارد یه رابطه شدین درسته یخ رابطه هنوز نشکسته اما بهرحال مث یه رودخانه یا نهر جاری شده و در حرکته
پیام ایشون با توجه به این شرایط میتونه معنیش این باشه که از شما میخواد سر یه گفتگویی رو باز کنین و اونم حرفای دلشو بزنه
بنظرم بهتره که بزارین خودش پی ام بعدی رو بفرسته
اینجوری خیلی بهتره
و کلا یه سوال خیلی مهم..
شما این تاپیک رو گذاشتین که بپرسین ایا سالها خودداری شما از ورود به هر رابطه ای درست بوده یا نه؟
اما بعدش در لابلای پستها اشاره کردین قبلا به یه رابطه ورود کردین و خیانت اون شخص باعث شد شما از رابطه های دختر پسری دلزده شین
این یعنی که شما مثل هر پسر نرمالی گرایش به رابطه های احساسی دارین و سالها قرنطینه بودنتون به دلیل خیانت اون دختر بوده که ذهن شما رو نسبت به این برنامه ها منفی کرده
و حالا سوال:
شما به لحاظ گرایش جنسی چطوری هستین؟
خیلی داغ
نسبتا داغ
متوسط
تقریبا سرد
سرد
کدومش؟
خیلی داغ یا داغ که بسیاااار بعیده وگرنه اصلا نمیتونستین این سالها طاقت بیارین و به هیچ رابطه ای وارد نشین
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
راستش ماجرای من و این دختر یه جورایی به در بسته خورد
شاید اولشم اشتباه میکردم که این دختر به من حس داره
احتمالا یه حس مدیر و زیردستیه و بس من فقط براش یه مدیر مهربونم و بس .چون دیشب یکساعت زودتر بهش گفتم برو و دیدم پشت تلفن با یه پسری قرار گذاشت.و البته قبولش برام سخت نبود خب طبیعیه سن و سالشه که با همسن و سال خودش بگرده
خب البته من خیلی ساده بودم که فکر میکردم یه دختری که 10 سال از من کوچیکتره بهم علاقه داره
نمیدونم شاید من آدم خوبی نیستم که لیاقت ندارم یکی به غیر از پدر مادرم و خانوادم دوسم داشته باشه.شاید تقدیر منم این هستش که عشقی تو زندگیم نیاد .شاید لایق این نیستم یک دختر غریبه منو دوست داشته باشه به عنوان همسر.نمیدونم شاید افکار ماها دیگه خریدار نداره این زمانه .
دلم پر از دلتنگیه .منم دوست داشتم یکی بهم پیام بده صادقانه که عزیزم دوست دارم .یکی که براش دردل کنم و برام دردل کنه.یکی که عاشقم باشم و عاشقم باشه.
کاشکی مامان بابام منو اینطوری تربیت نکرده بودند که حق ندارم از شرایط مالی و اجتماعیم سو استفاده کنم.خیلی خیلی حسودیم میشه به همسن و سالام که شرایط مشابه منو دارند و دورشون پر از دختره و هرروز دخترای مختلف قربون صدقشون میرن درسته همش پوشالیه و همون مثل معروفه تا پول داری رفیقتم عاشق بند جیبتم ولی خب حتی گول زدن خودش یه دلگرمیه لا اقل اداشو خوب در میارن و دلشون خوشه
از امروز بازم پناه میبرم به قلعه ای که واسه خودم درست کرده بودم .قلعه ای که فقط خودمم و خودم و خودم .شاید بهتره 2 سال دیگه صبر کنم و عین یه مرده زندگی کنم .تنهای تنها.تنها برم سینما تنها برم تئاتر تنها برم مسافرت و تنها و تنها
راستش دیگه خسته شدم دو و برم تو اجتماع خیلی شلوغه ولی خیلی تنهام.دلم لک زده برا یکی بشینم دردل کنم ولی کسی نیست جز گربم .
واقعا نمیدونم چی بگم منی که با نیم ساعت حرف زدن آدمای 50.60 ساله و آدمای کله گنده این مملکتو رام میکنم و خواسته هامو ازشون میگیرم
تو آرزوی داشتن یکی که صادقانه دوسم داشته باشه و دوسش داشته باشم یکی که بشه بهش گفت همدم .دوست دختر.یا هرچیزی دارم آتیش میگیرم
کاشکی منم بلد بودم هرشب یه ماشین خوشگل بردارم و برم تو خیابونا.حس تو سری خوری دارم که با 28 سال سن هنوز رابطه جنسی و رابطه عاطفی درست حسابی را تجربه نکردم انگار این قضیه یه چماقیه که هرساعت تو سرم میخوره
حتی از ازدواجم میترسم نمیخوام ازدواجم فقط به خاطر رابطه جنسی و عاطفی باشه نمیخوام انتخاب کیس ازدواجم صرفا به خاطر این مواردی باشه که داره وجودمو از داخل عین کرم میخوره
هیچی نمیتونم بگم هیچ
ویرایش توسط sam127 : 02-18-2020 در ساعت 09:43 AM
چیزی که من تجربش کردم اسمش رابطه نبود .فاصله من اون دختر حدودا 1000 کیلومتر بود من یزد و اون اهواز.من حتی اون دختر را از نزدیک ندیدم فقط یه عکس ازش دیدم که حتی نمیدونم خودش بود یا نه ولی تا دلت بخواد تیغم زد .البته حق داشت اون تجربه ای که الان دارم را نداشتم.الان اینقدر مار خوردم که افعی شدم .آدمها حتی فکر اینکه بخوان منو تیغ بزنن هم به ذهنشون نمیارن چون میدونن چه عواقبی داره.اون زمان خیلی تو فاز ازدواج بودم فکر میکردم آسمون باز شده این دختره افتاده پایین حتی به بابا مامانم گفته بودم که با یه دختره آشنا شدم تو اهواز حتی قرار بود بریم ببینیمش اما وقتی که به اعتراف خودش فهمیدم تا دوست داییش ارتباط داره خودمو کشیدم بیرون . و فقط به این فکر میکردم چقدر احمقم
روزی نیست بگم خدایا .تو که منو میشناسی شرایط زندگیمم میدونی این میل جنسی خیلی داغ و بالا چی بود بهم دادی خسته شدم از بس سرکوبش کردم.خسته شدم تا میل جنسیم شعله ور شد ساعتها رفتم پیاده روی تا بدنم خسته بشه و فقط عین جنازه بیام بخوابم خسته ام
روزی نیست که به ذهنم نیاد برم یکیو صیغه کنم یا تو خیابون یکیو بلند کنم یا تو سایتهای پورنو یکیو پیدا کنم ولی فعلا ترمز خودمو کشیدم و دارم به شدت مبارزه میکنم با چیزی که نیاز طبیعی هر انسانه .
سلام. اقای سام شما چون اینجور روابط رو از بیرون دیدین فکر میکنید اونایی که تو رابطه ان چقدر خوشحالن و خوش میگذرونن و به تمام نیاز هاشون پاسخ داده میشه در حالی که درصد کمی ازین روابط اخر عاقبتشون خوبه و ته رابطه دختر ضربه روحی میخوره یا ابروش میره و پسرم بعد رابطه معمولا از دختر سرد میشه و شکاک میشه که خب حقم داره اما دختری که وابسته پسر شده برای اثبات خودش اینکارو میکنه .این رابطه ها در کنار یه سری از خوشی های زود گذر استرس هم دارن . من نمیگم شما وارد رابطه نشید ولی میگم قبل از انجام هرکاری باید به اخر و سرانجامش فکر کنید الان شما فرض کنید وارد یه رابطه دوستی شدین خب به نظرتون تا دوسال دیگه نظرتون راجب اون تغیر نمیکنه؟ عقلتون کاملتر نمیشه؟ معیارهاتون تغیر نمیکنه؟ایا اون دختر هم قصدش از وارد شدن به این رابطه ازدواجه؟ اینارو باید درنظر بگیرید . درمورد اون دختر خب اونم یه سری نیاز های عاطفی داره که خب خواسته اینجوری برطرفش کنه این طبیعیه. در اخر یه سوال داشتم شما اعتماد به نفستون کمه؟ یا مثلا حس میکنید در مقایسه با پسرای همسنتون چیزی کم دارین که میگین هیچ دختری نمیاد سمت من و...؟
حالا من دعوت نکرده بودی ولی نظرم میگم! باز تو وضعیتت خوبه از نظر مالی زیاد نگران نباش ! واه عشق و عاشقی کردن که تخصص نمی خواهد دست رو هر دختری هم بزاری به خاطر موقعیتت راغب میشه آشنایی باهات داشته باشه! حالا منم مث تو هستم از نوع بی پولش گاها این نوع حس داشتم !! ولی بستگی به خودت داره یک بار می تونی بگی این راه انتخاب کردم تمام دیگه در موردش فکر نمی کنم یا نه اشتباه کردم از همین حالا شروع می کنم به عشق و حال!
نگفتم زمان لازمه؟
دیدین؟
خوبه که ظرف یه مدت زمان کوتاه معلوم شد که این دختر اصلا ادم زندگی شما نیست
بنظرم اگه بازم خواست پی ام بده یا با شما قدم بزنه و.. بهتره که توجه و همراهیش نکنین
چون ممکنه طی زمان نسبت بهش احساس عاطفی پیدا کنین درحالیکه این خانم اصلا فکرش جای دیگه ایه و نمیتونه به شما تعلق خاطر پیدا کنه
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
بی تعارف بگم اون دختر رسما یه سارق انلاین بود و نه چیزی بیش ازین!
ازینجور ادما زیادن متاسفانه
یادمه سال ۸۵ با یه پسری داخل نت اشنا شدم به قصد انجام یه پروژه فرهنگی ناسودبر و اون پسر به بهانه همون پروژه ۱۰۰ هزار تومن منو تیغ زد که اون سال رقم نسبتا زیادی بود
درسته پسر تیغ زن کمیابه اما خب شانس ما بود دیگه!!
بنظرم اون دختره و ارتباط اینترنتی که اصلا ارتباط عشقی محسوب نمیشه ارزش نداشت اینهمه سال خودتو احساستو قرنطینه کنی
و ۵-۶ خط اخر پست شما رو خوندم شاخم دراومد
شما از نظر جنسی اینقد داغ هستی و اینقد به خودت ستم میکنی؟!
از اینکه مدیون خودت بشی نمیترسی؟
نگران نیستی؟
چرا شما که اینقدر نگران هستین مدیون دخترای مردم نشین(که تازه اونا اکثرشون هفت خط روزگارن) اما نگران نیستین مدیون خودتون بشین؟!
این سوال اصلا جنبه قضاوت یا سرزنش یا چالشگری نداره
بلکه فقط یه سوالیه که با جواب دادنش کمک بزرگی به خودتون میکنین
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
راستش سام من اینجور که از حرفات برداشت کردم ، اینه که تو تکلیفت با دلت مشخص نیست واقعا نمیدونی چی میخای واسه همین دست رو گزینه های اشتباهی میزاری و بعد سرخورده میشی
مثال برات میزارم تو فردی هستی که دلت میخوات با کسی ازدواج کنی که اولین مرد زندگیش تو باشی، روابط خارج از عرف هم نداشته باشه چون تو این زمینه توقع داری که وقتی خودت وارد همچین روابطی نشدی پس طبعا همسرت هم نرفته باشه، اما ازین بر برات مهم نیست که مثلن دختره روابط آزاد داشته باشه ، اخه این دو تا ضد هم هستن، یعنی اینکه دختری که راحت با دوستاش میره رستوران ،گردش و... خب بالطع احتمال اینکه توزندگیش تجربه ی عشقی داشته باشه بعید نیست، واسه همین بود من ازت پرسیدم که چک کنی که آیا با مردای دیگم صمیمی هست یا نه، ووقتی گفتی آره با مردای دیگم صمیمی هست من حدس زدم که اینجور رفتارش نمیتونه برخواسته از عشق باشه، و واسه همین گفتم زیاد تو جزییات زندگیش نری ، و چقدر خوب که سریع متوجه شدی ، چون شاید یکی از مشکلات زندگیش مشکلات مالی میبود و ....
بزار روشن تر درمورد روابط باهات صحبت کنم، فرضا طرف تو محیط دانشگاه یا تو محیط کار ، با همکارش درمورد کار و درس و ... صحبتی میکنه و چارچوب روابط حفظ میشه اما اگر این روابط به خارج از محیط دانشگاه کشیده بشه، مثلن به رستوران ، کوه نوردی ، مسافرت ..... اینجاست که این موضوع ممکنه احساسی بشه ، اگر شما اولین نفر باشید که باهاش بیرون میرید، خب میشه تا حدی نتیجه گرفت که ممکنه شمارو دوست داشته باشه ولی اگر متوجه بشید که نه این جز برنامشه و با دوستاش بیرون میره، پس باید بیشتر بررسی بشه .
منظورم ازین حرف این بود که اگر دوس داری که اولین عشق زندگیش باشی پس باید روی روابطش با اطرافیانش بیشتر دقت کنی،
حتی میشه بدون اینکه با کسی حرف بزنی هم، طرفتو از روی روابطش با دیگران بشناسی ،
و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...
بعدش سام تو داری حسرت این میخوری که چرا تجربه ی طلاق نداشتی؟ چرا تجربه شکستای عشقی متعددو نداشتی؟ تجربه شکست کاری و عدم موفقیتو نداشتی؟
ببین تو این مدت هنوز با شخص مناسب که لیاقت عشقه تورو داشته باشه اشنا نشدی، وقتتم که تلف نکردی و تو مدت به اون پیشرفت و آرمان ها و هدف های مورد نظرت رسیدی ، هدف از ازدواج هم این هست که تو موفق تر بشی و همسو با هدف هات باشه، پس این حسرت خوردنا اشتباهه و زمانی که قراره فرد دیگه به قله برسه اون احساس ناامیدی میخات یکاری کنه که توورو به زانو دربیاره تا نتونی به قله برسی خیلی باید مواظب باشی
و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...
خب من خودمم همینطوریم با راحتی با دخترا میرم بیرون کافی شاپ رستوران سینما تئاتر ولی رابطه عشقی نداشتم هنوز و یه چیز عادیه در زندگیم اینطور ارتباطاتی
البته منظورم بیرون رفتن اکیپی هستش با دختری تنها خیلی خیلی کم بیرون رفتم اونم در حد ارتباط اجتماعی
البته ماجرای این دختر برام تموم شد دلایلشو گفتم و شاید از اول هم نباید شروع میشد .من فقط یه مدیر مهربونم براش
مثلا دیشب من تو گروه بابت کار ویس دادم بعد صدام گرفته بود .اومد خصوصی نوشته بود اتفاقی افتاده نگرانتون شدم صداتون چرا گرفته
اره دیدم
اما اصلا نفهمیدمشون
ایثار
از خود گذشتگی
فداکاری
اینا واژه هایی هستن که من نمیشناسمشون
البته تجربه عزیز به نکته جالبی اشاره کرد
فداکاری برا عشق و عزیزان
اره اونو تاحدود زیادی موافقم
ادم بخاطر کسانی که زندگی باهاشون معنا پیدا میکنه گاهی وقتا دست به فداکاری بزنه
این معقوله چون بازم در اصل بخاطر خود ادمه
اما اینجا دوتا نکته عجیب هست:
اولیش همین از خود گذشتگی که چون تو ذاتم نیست واقعا نمیتونم درک کنم
دومیش که عجیبتره اینکه چرا فک کردی اگه با دختری برنامه بری اون دختر اسیب میبینه
پس یعنی ماها که با خیلیها برنامه رفتیم لابد جوری اسیب دیدیم که دیگه نمیتونیم سرپا وایسیم!!
اصلا شما اسیب رو چطور معنا میکنی؟
و اینکه چرا حاضری مدیون خودت بشی؟
ببین یه مثال میزنم که قبح ایثار رو واست روشن کنم:
شما و یه غریبه توی ساختمون زندانی شدین و فقط یکیتون میتونه نجات پیدا کنه و اونیکی میمیره
شما اگه فرصت رو به اون غریبه بدی اولا زندگیتو به کل باطل کردی
دوما اون میره پی زندگی خودشو خانوادش خوشحال میشن
اما کاری برا خانواده تو نمیکنه
یعنی هیچ تعهد قانونی ازین بابت نداره
سوما شما اهداف و برنامه هایی داری که واسشون زحمت کشیدی
بدن خودتو دوست داری
ذهن خودتو دوست داری
وسایل و ابزاری که باهاشون مشغول بودی رو دوست داری
اما اون شخص یه غریبه س
یه غریبه که هیچی ازش نمیدونی
تو چطور میتونی از اونهمه دلبستگیها بگذری واسه خاطر کسی که هیچ کجای زندگی تو نبوده؟!!
اونایی که برا غریبه ها از خودشون میگذرن نه تنها قهرمان نیستن
نه تنها بزرگ نیستن بلکه از نظر فکری و عقلی بسیار رقت انگیزن
اینجور ادمها هرگز نمیتونن سمبل و اسطوره باشن
بلکه نمادی از جهالت بشر هستن و مورد تحقیر عاقلان..
البته شما که اینطور نیستین و راه واستون بازه که همه این فداکاریهای قدیم رو جبران کنین
امیدوارم بر این جمله ها فکر کنین
ضمنا این سرکوب درونی نیروی جنسی یه بخش از پردازشگر مغز شما رو مشغول کرده که اگه این مشغولیت نبود و نیازهای جنسیتونو پاسخ میدادین میتونستین در تمام امور زندگیتون پیشرفت بیشتری داشته باشین
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
شاید مسخرم کنید من ۴ شنبه و ۵ شنبه و جمعه تهرانم .هروقت میام تهران یه جورایی آزادتر میشم نسبت به شهر خودم و دیشب تاحالا کی خواب جنسی دیدم و حسابی آتیشم تند شده و موندم توو گل چیکار بکنم و هی میگم کی باشه برم شهر خودم سریع ولی تا جمعه اجبارا باید اینجا باشم
نه اصلا جای مسخرگی نیست!
یعنی میگین فضای تهران روتون تاثیر گذاشته؟
قاعدتا اولین بار نیست که میاین تهران
درسته؟
خب حالا وضعیت فعلی رو که میتونین با خودارضایی جمع و جورش کنین
چاره دیگه ای نیست
تا کم کم شاید تغییراتی در لایف استایلتون ایجاد کردین
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
از آخرین پست این تایپیک تقریبا یکماه میگذره
و تو این یکماه یه سری اتفاقات افتاد که نتیجه گیری نهایی را الساعه میگم
خب تو گیر و دار همین تایپیک بود که با یکی از اعضای انجمن بیشتر صحبت داشتیم در این مورد که امیدوارم هرجا هستند صحیح و سلامت و موفق باشند چون یه سری از حرفهاشون بیدار کننده بود
نتیجه ای که من گرفتم این بود که اوایل فکر میکردم باید حتما تا 30 سالگی صبر کنم بعد تازه 30 سالم که شد یعنی 10 دی 1400 شروع کنم به شناسایی دخترهایی که میتونند گزینه مناسبی برای ازدواج باشند و تازه باهاشون ارتباط بگیرم در جهت ازدواج
اما الان و بعد از صحبتهایی که با اون دوستمون انجام دادم به این نتیجه رسیدم که من همین الان هم میتونم با یک خانم در مسیر ازدواج قدم بردارم و آشنا بشم و تا 30 سالگی رابطمون ادامه داشته باشه و اگه همه چی اوکی بود در 30 سالگی استارت یه زندگی را بزنیم .برای اینکه شخص مورد نظرمو پیدا کنم به دخترایی که اطرافم هستند فقط به چشم یک دوست اجتماعی نگاه یا یک همکار نگاه نمیکنم و الان به چشم یک همسر هم نگاه میکنم و سعی میکنم بیشتر بشناسمشون و به قولی سر نخ را بدم که اگه اونها هم تمایل داشتند رابطه ای نرمال را شروع کنیم
مورد بعدی اینه که در این امر میتونم از تجاربم در بحث فن بیان و کاریزما نیز استفاده کنم و در زمینه شناخت خانمها هم که ضعف دارم ضعفم را با مطالعه کتاب یا مقاله تا حد بالایی جبران کنم
به نظرم هیچ عیبی نداره آدم با یک دختری آشنا بشه در راه و هدف ازدواج و یک دوستی نرمال را شروع کنه در جهت شناخت همدیگه البته با رعایت موازین
بخوام ساده تر بگم از قلعه خودم بیرون اومدم و حالا راحت تر افراد را به حریمم راه میدم و البته اگر فرد مناسبی نبود به راحتی هم کنارشون میزارم و دیگه اون آدمی نیستم که بخوام زود وابسته بشم و این وابستگی بخواد آزارم بده یا چشمم را به روی واقعیت های اون فرد ببنده .و این ماجرا چند روز پیش هم تکرار شد وقتی دیدم با یکی از دوستان مسیر مناسبی نداریم خیلی راحت با آرزوی موفقیت از هم جدا شدیم.
این نکاتی بود که جمع بندی کرده بودم حالا اگه دوستان نظری دارند خوشحال میشم نظراتشون را خوانش کنم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)